کد مطلب:28498 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

پرهیزاندن جوانان قریش از جنگ












2206.الجمل- به نقل از صفوان-: وقتی در جنگ جمل، مردم رویاروی هم قرار گرفتند، یكی از یاران امیرمؤمنان علی بن ابی طالب بانگ زد: ای جوانان قریش! می بینم كه با زور و رو در بایستی بر این كار، مجبور شده اید. شما را به خداوند سوگند می دهم، خون خود را حفظ كنید و خود را به كشتن مدهید.از اَشتر نَخَعی و جُندَب بن زُهَیر عامری بترسید. به راستی كه اشتر [ برای جنگ، ] دامانِ زره، گسترده است تا چیزی از آن باقی نمانَد و جندب، زره را شكافته و آن را بالا زده و بر درفش او علامت سرخ است.[1].

چون مردمْ رویاروی شدند، اشتر و جندب، در حالی كه غرق در سلاح بودند، به سوی شتر رفتند و عبد الرحمان بن عَتّاب بن اُسَید و مَعبد بن زهیر بن خلف بن اُمیّه را به هلاكت رساندند. جندب، قصد كشتن ابن زبیر را داشت و چون او را شناخت، گفت: تو را به خاطر [ خاله ات] عایشه رها می كنم...

محمّد بن موسی از محمّد بن ابراهیم از پدرش روایت می كند كه گفت: از معاذ بن عبید اللَّه تمیمی كه در جنگ جملْ حضور داشت، شنیدم كه می گفت: وقتی رو در رو و آماده جنگ شدیم، جارچیِ علی بن ابی طالب علیه السلام فریاد زد: ای قریشیان! به خاطر خدا بر جان خود، پروا كنید؛ زیرا من می دانم كه شما قیام كردید و گمان داشتید كه كار، بدین جا نمی كشد.اكنون نسبت به جان خود، خدا را، خدا را [ در نظر بگیرید]؛ چرا كه با آمدن شمشیر، چیزی باقی نمی مانَد. اگر دوست دارید، بازگردید تا خود با این قومْ كنار آییم، و اگر دوست می دارید، به من بپیوندید كه همه شما در امان خدا ایمن خواهید بود.

سخت شرمنده شدیم و بر ما روشن شد كه در چه [ بلایی] گرفتار شده ایم؛ ولی تعصّب بر حفظ بیعت، ما را وا داشت تا در كنار عایشه پایداری كنیم تا این كه گروه بسیاری از ما كشته شدند. به راستی دیدم كه یاران علی علیه السلام به شتر نزدیك شدند و از میان آنها، كسی فریاد زد: شتر را پی كنید. آن را پی كردند و از پای درآمد.

علی علیه السلام خودش ندا داد: «هركس سلاح بر زمین افكنَد، در امان است و هركس وارد خانه اش شود، در امان است».

به خدا سوگند، هیچ كس را در عفو و بخشش، بخشنده تر و كریم تر از او ندیدم.

سلیمان بن عبد اللَّه بن عُوَیمر اَسلمی روایت می كند كه ابن زبیر گفت: من در سمت راست مردی از قریش ایستاده بودم كه كسی فریاد زد: ای قُرَشیان! شما را از دو كس برحذر می دارم: جندب عامری و اشتر نخعی.

نیز شنیدم كه عمّار به یاران ما می گفت: چه می خواهید و چه می جویید؟

به او پاسخ دادیم: خون عثمان را طلب می كنیم. اگر ما را با قاتلان عثمان وا گذارید، بر می گردیم.

عمّار گفت: اگر از ما می خواستید [ كه بدون قید و شرط] باز گردیم- كه همان هم مایه بدنامی است و گوشت دندانگیر و لقمه دهان پُركنی نیست-، موافقت نمی كردیم.

چون جنگ درگرفت، ما ندا دادیم كه قاتلان عثمان را در اختیارمان بگذارید تا برگردیم.

عمّار در پاسخ گفت: ما این كار را انجام داده ایم.این عایشه و طلحه و زبیرند كه عثمان را تشنه كُشتند.از آنان شروع كنید.اگر از مجازات آنان فراغت یافتید، نزد ما آیید تا حق را در اختیارتان بگذاریم.

به خدا سوگند كه تمامی لشكر جمل، سكوت كردند.[2].









    1. اینها همه كنایه هایی است كه از آمادگی و تصمیم قاطع برای جنگیدن، حكایت دارد.(م)
    2. الجمل: 364.نیز، ر.ك: تاریخ الیعقوبی: 183/2 وأنساب الأشراف: 57/3 والأخبار الطوال: 151.